صفحات

۱۳۸۸ مرداد ۲۷, سه‌شنبه

راه دشوارگذر دموکراسی و آزادی



در این زمان تنگ هر فرصت کوچکی که می‌یابم به ترجمه‌ی چند خطی از اثر بسیار خواندنی "تاریخ مردم آمریکا" نوشته‌ی هاوارد زین می‌پردازم و هربار از این کار پربار به تجربه‌های بزرگی می‌رسم.
هاوارد زین، تاریخ‌دان، نمایش‌نامه‌نویس و کنشگر اجتماعی معروف آمریکایی با نوشتن اثر پژوهشی "تاریخ مردم آمریکا" برای اولین بار سرگذشت کشور آمریکا و تاریخ مبارزه و تلاش مردم آن‌ را برای رسیدن به برابری و دموکراسی از زبان و دیدگاه زنان آمریکایی، کارگرهای کارخانه‌ها، آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار، بومیان آمریکا، طبقه‌ی تهیدست و کارگران مهاجر تعریف می‌کند. گفتنی است که در این کتاب به‌رغم آن‌چه که در مدرسه‌های آمریکا تدریس می‌شود، کسانی چون کریستف کلمب، استعمارگران انگلیسی یا فرانکلین روزولت قهرمان نیستند، بلکه قهرمان‌های واقعی راه آزادی و دموکراسی، بومیان، زنان، کارگران، آموزگاران و سیاه‌پوستانی چون رزا پارکز و مارتین لوتر کینگ‌اند.
با خواندن این کتاب به این نتیجه رسیدم که دانستن تاریخ کشورهای دموکراتیک برای ما که بیش از صد سال در راه رسیدن به دموکراسی کوشیده‌ایم، کمک کننده است. به‌ویژه آن‌که هاوارد زین، با نوشتن تمام جزییات تاریخ آمریکا و آن هم از زبان مردم نشان می‌دهد که آزادی و دموکراسی نسبی امروز این کشور حاصل چه مبارزه‌ها و رنج‌هایی است که گروه‌های کوچک نامبرده بار سنگین آن را بر شانه‌های ضعیف‌شان تحمل کرده‌اند و این پیکار هنوز هم ادامه دارد. در این‌جا به دو نمونه‌ی متفاوت از هزاران نمونه از این تلاش‌ها که فقط در قرن پیش صورت گرفته اشاره می‌کنم.
در سال ١٩٠٠ تقریبا نیم میلیون نفر از کارگران زن آمریکایی آموزگار بودند. زن‌هایی که در محل کار و زندگی با محدودیت‌های زیادی روبرو بودند و همواره با قوانین ضد زن دست‌وپنجه نرم می‌کردند. جمع می‌شدند، گروه‌های پیکار و اتحادیه تشکیل می‌دادند، با قانون اخراج بی‌درنگ آموزگاران باردار مبارزه می‌کردند و بی‌وقفه می‌کوشیدند تا شاید قطره‌ای از دریای حقوق‌شان را بگیرند، مثلا بندهایی از بخش‌نامه‌های ضدزن را که وزارت آموزش و پرورش آن دوره صادر می‌کرد، تغییر دهند. یکی از موفقیت‌های قابل ستایش این زن‌ها مقابله با بخش‌نامه‌ی اداره‌ی آموزش و پرورش ماساچوست بود که دستورهای تکان‌دهنده‌ی آن را برای نمونه در این‌جا می‌آورم. در این آیین‌نامه به زنان دستور داده‌ بودند که:
١. ازدواج نکنید.
٢. هربار برای بیرون رفتن از شهر از آموزش و پرورش اجازه بگیرید.
٣. با مردها دوست و همراه نشوید.
۴. از ساعت هشت شب تا شش صبح از خانه بیرون نروید.
٥. در میدان شهر و مغازه‌های بستنی‌فروشی پرسه نزنید.
۶. سیگار نکشید.
۷. به‌جز با پدر و برادرتان با هیچ مردی سوار کالسکه نشوید.
٨. لباس‌های روشن نپوشید.
٩. موهای‌تان را رنگ نکنید.
١٠. پیراهن یا دامنی که بیش از دو اینچ بالای مچ‌ پای‌تان باشد، نپوشید.


یا "مادر مری جونز" نوع دیگر از ستمی را که بر زنان کارگر آن دوره می‌رود، تعریف می‌کند. او در وصف وضعیت زن‌های کارگر کارخانه‌های آبجوسازی میلواکی می‌نویسد:
این زن‌ها و دخترهای بیچاره محکوم به بردگی‌اند و در اتاقک‌هایی که از بوی تند و زننده‌ی آب‌جو اشباع است، با کفش‌ و لباس‌های خیس، زیر دست مردهای بددهن و بی‌رحم سخت کار می‌کنند. بشکه‌های صد تا صدوپنجاه پوندی آبجوها را بلند می‌کنند و از روماتیسم و بیماری‌های مزمنی که حاصل ضعف تغذیه است، رنج می‌برند... بسیاری از این دخترها نه خانه‌ای دارند و نه پدرومادری، و مجبورند که با هفته‌ای سه دلار غذا، لباس و سرپناه‌شان را تهیه کنند....


مثال دوم از مبارزه‌ی مردم آمریکا برای رسیدن به برابری و دموکراسی پیکار زندانی‌های آمریکا است که تا امروز هم ادامه دارد:
در ٩ سپتامبر ١٩۷١ در زندان آتیکای نیویورک کشمکش‌هایی درگرفت و گروهی از زندانی‌های سیاه‌پوست و سفیدپوست با همبستگی کم‌نظیرشان توانستند دری را که درست جوش‌کاری نشده بود، بشکنند و یکی از محوطه‌های زندان را تسخیر کنند و چهل نفر از زندان‌بان‌ها را به گروگان بگیرند تا بتوانند بخشی از حقوق‌شان را بستانند. طی پنج روز زندانی‌ها توانستند به همبستگی بی‌نظیری برسند. گروهی از مسئولین شهر و تام ویکر، خبرنگار نیویورک‌تایمز را دعوت کردند. ویکر در این باره می‌نویسد: "در میان زندانی‌ها همبستگی دو نژاد سیاه و سفید شگفت‌انگیز است، این محوطه از زندان جایی است که من برای اولین بار هیچ‌گونه نشانه‌ای از نژادپرستی نمی‌بینم. یکی از زندانی‌ها نوشته بود که "... نمی‌توانم فضای این بخش از زندان را وصف کنم. با دیدن این همبستگی گریه کردم، همه باهم بودیم و بسیار نزدیک...."
اما پس از گذشت پنج روز از این ماجرا به دستور نلسون راکفلر به زندان حمله کردند و با سلاح گرم و سنگین سی و یک نفر از زندانی‌ها را کشتند و در روز هشتم نوامبر پاسدارهای مسلح و ارتشی‌ها با یورشی ناگهانی به همان زندان شانزده نفر از آن‌ها را از آن‌جا بردند که شنیدن شرح این بخش از ماجرا نیز بسیار دردناک است. این حادثه فقط چند دهه پیش اتفاق افتاده است.


مطالعه‌ی تاریخ پیکارهای دموکراسی‌خواهانه‌ی مردم دنیا از قبیل مردم آمریکا، فرانسه، آلمان و غیره به ما می‌آموزد که راه به‌دست آوردن ذره ذره‌های آزادی و دموکراسی راه دراز و پرفرازو نشیبی است و هر زمان شیوه‌های پیمودن این راه تغییر می‌کند، گرچه وجه مشترک همه‌ی آن‌هایی که در این مسیر به موفقیت رسیده‌اند، شناخت دشمن واقعی، حفظ اتحاد همه‌ی گروه‌ها و طبقه‌های جامعه و پایداری درازمدت بوده است. اگر به تجربه‌های کودتای ٢٨ مرداد و انقلاب ۱٣۵۷ غور کنیم، درمی‌یابیم که وقتی اتحادمان شکست، سلیقه‌ها و گرایش‌های فردی و حزبی همبستگی‌مان را از بین برد، و وقتی برای رسیدن به آزادی و دموکراسی واقعی از پانشستیم، آن‌جا بود که میدان را به حریف سپردیم. نباید فراموش کرد که حتا پس از پیروزی یک جنبش یا پس از کسب هرگونه امتیاز، کوچک یا بزرگ، باید برای حفظ آن و کسب امتیازهای بیش‌تر به پیکار ادامه دهیم، همان‌طور که هنوز هم کنشگران اجتماعی در آمریکا و سایر کشورهای دموکراتیک فعالند. بنابراین شاید بتوان گفت این راه راهی پایان ناپذیر است و به کمک همه‌ی مردم نیاز دارد. فراموش نکنیم که اختلاف سلیقه‌ها فقط دشمن را خرسند و پیکارگران را از مقصد دور می‌کند.

۱ نظر:

  1. اگر بخواهیم این مقاله رو ساده ترش کنیم باید بگیم آزادی بی بها نیست...
    همیشه در طول تاریخ تحولات سازنده ناشی ازاعتراضات بوده
    اما اگه مجالی برای اعتراض باشه
    سپاس
    مری

    پاسخحذف