صفحات

۱۳۹۰ اسفند ۵, جمعه

وودی آلن در پاریس





چهل‌ویکمین و تازه‌ترین فیلم وودی آلن، «نیمه‌شب در پاریس» آشکارا از رمان «لطیف است شب» اثر اسکات فیتزجرالد (که خود نیز یکی از شخصیت‌های این فیلم است) برداشت‌هایی دارد و کاری‌ست که به‌نظرم تماشایش برای نویسنده‌ها و علاقه‌مندان به هنر و ادبیات ارزشمند است. به‌ویژه که شخصیت‌هایی چون لوئیز بونوئل، ارنست همینگوی، گرترود اشتاین، سالوادور دالی و پابلو پیکاسو در آن نقشی دارند.

فیلم درباره‌ی خانواده‌ای‌ست که برای کسب‌وکار به پاریس سفر می‌کنند و نیز درباره‌ی دو جوانی‌ست که قرار است در آینده‌ای نزدیک با هم ازدواج کنند، اما همه‌ی آن‌ها با رویدادهایی روبرو می‌شوند که زندگی‌شان این‌رو به آن‌رو می‌شود.

نیمه‌شب در پاریس داستان سفری تاریخی یا سفری فرهنگی به روزهای پس از جنگ جهانی اول است که در هر  نیمه‌شب پس از نواختن دوازده ضربه‌ی ناقوس کلیسا آغاز می‌شود. گیل، بازیگر اول داستان در خلال این پرسه‌هایش به گذشته با اسکات فیتزجرالد و زلدا فیتزجرالد خوش‌وبش می‌کند، با سالوادر دالی دیدگاه‌های فلسفی ردوبدل می‌کند، از گرترود اشتاین چند رهنمود برای رمان چاپ نشده‌اش می‌گیرد، با ارنست همینگوی هم‌پیاله می‌شود و از او می‌خواهد که داستانش را بخواند. اما همینگوی نمی‌پذیرد و می‌گوید، مگر نمی‌دانی که نویسنده‌ها رقیب یک‌دیگرند؟ سرانجام در این سفرهای فرهنگی، گیل فریفته‌ی ادریانا، معشوقه‌ی زیبای پیکاسو می‌شود و او نیز به دام عشق گیل می‌افتد. اما گویا ادریانا هم چون خود گیل به زمانی که در آن زندگی می‌کند دل‌بستگی ندارد و می‌خواهد به چند دهه پیش برگردد. وودی آلن بخش گذشته‌ی فیلم را از واقعیت‌های تاریخی و بیوگرافی بزرگان ادب و هنر وام می‌گیرد.

به گمان من بسیاری از کاراکتر‌های فیلم «نیمه‌شب در پاریس» به‌واقع «تیپ»‌اند، نه شخصیت، شیوه‌ی سفر شخصیت اول داستان از حال به گذشته تقریبا کلیشه‌ای‌ست. در دسته‌بندی کردن شخصیت‌های راست‌وچپ سیاسی هم حتا کلیشه‌ای عمل می‌کند، البته فیلم چاشنی کمدی ویژه‌ی وودی آلنی هم دارد که این‌ها را از زمره‌ی ایراد بیرون می‌آورد. به گفته‌ی راجر ایبرت، منتقد سینما «وودی آلن گنجینه‌ی باارزش سینماست و این اثر او حتا اگر نتوانی با آن ارتباط برقرار کنی، هنوز دوست‌داشتنی و دیدنی‌ست.» ایبرت می‌گوید، «وقتی می‌شنوم می‌گویند این کار یا فیلم برای همه است، حالم به هم می‌خورد، زیرا احساس می‌کنم چنین اثری به‌واقع برای هیچ‌کس نیست. اما فیلم «نیمه‌شب در پاریس» برای من است و از نظر من عالی‌ست.».

وودی آلن گاهی با فروتنی می‌گوید که اتفاقی به دنیای سینما وارد شده و بیش‌تر دلش می‌خواسته نویسنده باشد تا سینماگر، و از سوی دیگر خود را سینماگری می‌داند که هرگز نتوانسته به‌پای فلینی، ارسن ولز، بونوئل یا حتا اسکورسیزی برسد. شاید فیلم نیمه‌شب در پاریس او افسوس عمر سپری شده باشد یا شاید رویاهای نیمه‌شب او.









هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر