بنیاد گلن گولد، مرکز موسیقی و اپرای کانادایی است که به افتخار گلن گولد (۱۹۳۲-۱۹۹۲) پیانیست بزرگ کانادایی تاسیس شده، و هر سه سال یکبار به برجستهترین و پرکارترین موسیقیدانها و هنرمندان جهان جایزهای برابر با پنجاه هزار دلار اعطا میکنند.
از مدتها پیش اینجا و آنجا شنیده بودم که جایزهی امسال این بنیاد قرار است به پاس زحمتهای دکتر خوزه آنتونیو ابریو، اقتصاددان و پیانیست ونزوئلایی که از سال ۱۹۷۵ تمام عمرش را وقف رشد موسیقی آن سرزمین کرده است، تعلق گیرد. او در این سالها موفق شده پروژهی عظیم El Sistema را که تمام هدفش آموزش رایگان موسیقی کلاسیک جهان به کودکان و نوجوانان فقیر ونزوئلا بوده، با موفقیت به اجرا درآورد. کودکانی که میتوانستند در آرزوی کشیدن آرشهای به ویولن یا ضربهای به کلیدهای پیانو تمام عمر آرزو به دل بمانند. به پشتوانهی این پروژهی مردمی اکنون بیش از ۲۵۰ هزار نفر از فرزندان محروم آن سرزمین ارکستر فیلارمونیک عظیم سیمون بولیوار را پدید آوردهاند که یکی از پنج ارکستر فیلارمونیک بزرگ جهان است و از نظر اعتبار و شهرت با ارکسترهای وین، برلین و لندن همپا است. ارکستر فیلارمونیک سیمون بولیوار در چند سال اخیر بیش از سی جایزهی جهانی را بدست آورده است. آنتونیو ابریو معتقد است "هنر باید به رایگان در دسترس تودهها و در خدمت آنها باشد. در تودهها ریشه بدواند و از میان آنها بجوشد." در این صورت این هنر ماندنی است. "دولتها باید از موسیقی و هنر همهجانبه حمایت کنند، ضمن آنکه بنیادها و سازمانهای فرهنگی استقلالشان را از این دولتها حفظ کنند، نه آنکه ابزاری در خدمت دولتها باشند."
در این سالها پروژه El Sistema موفق شده یکی از برجستهترین موسیقیدانهای جهان را پرورش دهد. "گوستاو دودمل" که اکنون فقط ۲۸ سال سن دارد، جوانترین رهبر ارکستر ممتاز جهان است که اینک رهبر ارکسترفیلارمونیک لسآنجلس است. او در تمام اجراهایش چنان با احساس و انرژی ظاهر میشود که گویی موسیقی از بند بندش میتراود. در مصاحبهای با برنامهی فرهنگی – هنری رادیو سی بی سی، در توضیح این ویژگیاش میگوید "موسیقی برای من یک نیاز است، چون آب، هوا، غذا و با بروز هیجانهای درونیام میتوانم موسیقیام را به دلها وارد کنم." در جای دیگر در مصاحبه با بی بی سی مدعی میشود که بتهوون الگوی او است و میگوید "موسیقی بتهوون برایم پیامآور مبارزهی انسان برای جامعه و رهایی او از بند، و حرکت بهسوی برابری است."
در غروب آخرین دوشنبهی اکتبر تورنتو، در سالن بزرگ Canadian Opera Company بیش از ۲۵۰ نونهال ونزوئلایی به رهبری گوستاو دودمل در میان پرچمهای زرد، آبی و قرمز برای چندصد نفر جمعیت مشتاق و شخصیتها قطعههایی از موسیقی آمریکای لاتین (سانتاکروز) را اجرا کردند و سپس سمفونی شمارهی ۴ چایکوفسکی را در F ماینور نواختند. تسلط این کودکان و نوجوانان در اجرای ملودیها چنان بود که گویی میخواستند به این جمعیت عمدتا سفیدپوست اروپایی بگویند، "هنر نزد همگان است و بس" و کافی است استعدادها پرورانده شوند. ما مو مشکیهای رنگینپوست هم میتوانیم با قطعههای برامس، ورژاک و هایدن گوش دنیا را بنوازیم. باشکوهترین و شادترین بخش این برنامه اجرای راک – کلاسیک West Side Story، شاهکار لنرد برنشتاین بود. در این هنگام تمام اعضای ارکستر با سازهایشان حین اجرا میرقصیدند و هلهلهای در سالن بهپا کرده بودند.
در این شب باشکوه بارها اشک در چشمانم غلتید. اشک شادی یا حسرت؟ شاید شادی، شادی از غرور، یا حسرت، حسرتی توام با آه. "آه ای سرزمین غمزدهی من! پس کی روزگار شبزدهات بهسر میآید؟ " بتهوون
۱۳۸۸ آبان ۹, شنبه
El Sistema: این است سوسیالیسم
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
پاسخحذف